کوچه‌های خاطره
کلام حمید حدیثی
موسیقی: حسین حدیثی

دلم به یاد کودکیم به کوچه های خاطره کوچید
به کوچه های صداقت، صفا ، صمیمیت
به خانه های درندشت وبی حسابِ حصار
که مرز جداییش، مهر بود و وفا
وفا به عهدهای دل و قرار های نامکتوب
به گوشه گوشهٔ آن بیشه های نامکشوف
به آن درختان سرو گونهٔ راز آلود وحصارهای بلند رعب آلود
به آن نهالهای برآمده که درفصلهایِ مکرر رویش
به عاشقانِ عاشقانه هایِ بی تکرار
می بخشد، تمامِ هستی خود
شکوفه و میوه و سایهٔ دل افزارا
به آن رود جاری و جوشیده از ناکجاآباد که درنهایت جوش وخروش امواجش
به پیش چشم پنجرهٔ «خانهٔ پدری» پناه می بُرد به آغوش«رود سپید»
سپید رود
که در کناره ها وکرانه های مه آلودش
پناهگاهِ ، دلدادگان به آغوش «خیال سپید»…

به کوچه های کودکی، ای دل مکن گذر اکنون،
مکان آن همه، شادی وبی غمی وبی خیالی ها،
بپا شدست، ستونی ز آهن و فولاد
و سیمانی نه از صفا یا که وفا
عجین شدست به سودای سود سربالا
به پایه هائی که همه جهل و جور است و جفا …

www.HosseinHadisi.com