سردار زنده است
شعر: نصرت رحمانی
موسیقی: حسین حدیثی

در ظلمت فشرده ی یک شام وهمناکیک قطره خون ز حنجره ی مرغ شب چکیدخاری برُست بر سر بیراهه ی کویرشعری به آسیاب دو دندان من لِهید‌‌در نعره های خامشی و مرگ نعره هاتیغ سکوت دوخت لبان امید را !اشکی فتاد و شمع فرو خفت و ماه مردکفتار خورد لاشه ی مردی شهید را‌‌ای قصر های مات! کجا شد حماسه ها؟سردارِ پیرِ شهرِ طلای سیاه* کو؟خورشید از چه روی نمایان نمی‌شود؟مداح هرزه ، شاعرِ آن بارگاه**کو؟‌‌برف از درخت کاج فرو ریخت، سارهادر آبی و کبود افق دور می‌شدندسگ پارس کرد، جغد به بیغوله ای گریختخفاش ها ز نور شفق کور می‌شدند!‌‌‌‌روبان سرخ دخترکی را گرفت بادآن را به شاخه های بلند چنار زدشب دست و پای میزد و افتاد و جان سپرددر کوچه های شهر منادی هوار زد:‌‌ــ سردار زنده است!…
“نصرت رحمانی”دی‌ماه ١٣٣۲
The Knight Is Alive
Poem: Nosrat Rahmani
Music: Hossein Hadisi