بستن تلویزیون
شعر: بیژن نجدی
پیانو: حسین حدیثی
کسب و کار من
شغل من،
نگاه نکردن به خونریزی است
شغل من این است که روزنامه نمیخوانم
شبها
دود میرقصد
در زیرسیگاریِ روی میز
پرده میآید از پنجره تا نیمههای اتاق،
یعنی باد پرده را تکان میدهد
همین باد که از دریا تا من آمده است
داشتم میگفتم
شغل من
خاموش کردن رادیوست
بستن تلویزیون
در تمام ساعات پخش خبر